ماجرای نذر درخت میوه و حاجت گرفتن تهرانیهای قدیم
by hoteltehran
Book Description
یادمان نرود که نام دیگر تهران چنارستان بود و در هر کوی و برزن و محلهای سایه سار این درختان سالخورده که مردم کوچه و بازار حضورشان را مقدس میدانستند جان پناه عابران آفتاب خورده معبرها میشدند.
آن روزها هنوز خبری از محلههای عمودی نبود و هر خانهای در اندرونی و بیرونیاش حیاط و و ایوان و هشتی وحوض و باغچهای داشت که دلگشای اهل خانه ومهمان های گاه و بیگاه آن میشد.گلدانهای شمعدانی حوض های فیروزهای را قاب می گرفتند و در هر فصلی همسایه ای میوه نوبرانه درخت خانه اش را در سبد های کوچک جا میداد و روانه خانه همسایهاش میکرد. آسمان سربی این روز های پایتخت در بیشتر روزهای آن سال ها صاف و بی حتی یک لکه ابر بود. آفتاب از نیمه بهار جان میگرفت و دست از مایل تابیدن برمیداشت و همین تابش تند خاصیت زودرسی به میوه درختان تهران میداد.
تعداد این درختها در برخی محله ها از تعداد آدم های ساکن در آن بیشتر بود و اهالی شهرهای دیگر آن محله را با میوه های آب دار و ترش و شیرنش به خاطر می سپردند.هر درخت و گیاهی برای خودش خواصی داشت که سینه به سینه از نسلی به نسل بعدی منتقل می شد.
شناختن این درخت ها که سالیان سال همزیستی طولانی با اجدادمان داشتند خالی از لطف نیست. تهرانیها به هر بهانهای رو به درخت کاری میآوردند.
حتی وقت هایی که حاجتی داشتند برای برآورده شدن آن کاشت درخت را پیش می کشیدند. بیشتر این درخت ها میوه داشتند. اما کاشت چنارهایی که روی معبرها سایه می انداخت و دعای خیر را دنبال اسم بانی و باعث درختکاری میانداخت هم طرفداران زیادی داشت.
درختچه خر زهره
کسی به درستی نمیداند چرا این نام نتراشیده را برای این گیاه زیبا با گل های صورتی خوش رنگش انتخاب کرده اند. تهرانیهای قدیم اعتقاد داشتند که سگ هفت جان دارد اما اگر مقداری از برگ این گیاه را بخورد به ساعتی نکشیده میمیرد، اما الاغ یا همان خر خودمانی خودمان طعم این برگها را دوست دارد واگر این درختچه را سر راهش ببیند خرزهره را از برگ هایش خالی میکند. زهرج و شرنگ از نام های دیگر این گیاه است.
آن طور که مورخان تهران میگویند مردم این درختچهها را در حیاط خانهها میکاشتند تا در تابستان ها دافع حشرات باشد. خرزهره معمولا نزدیک به ایوان و هشتی خانه کاشته می شد تا بوی تلخ و تند آن حشرات را بتاراند و آن ها از خیر ورود به اتاقهای سه دری و پنج دری خانه ها که مقابل باغچه ها و حوض قرار داشت بگذرند. برگهای گوشتی این گیاه توسط عطارهای کارکشته تهران قدیم به ضمادهایی تبدیل میشد که دردهای مفاصل و سیاتیک را درمان میکرد. از این ضماد برای درمان قارچ های پوست سر، که در آن زمان شایع بود هم زیاد استفاده می شد. تهرانی ها از سر خیر خواهی در تابستانها تا جایی که می توانستند برای دفع حشرات موذی این درخت را بر سر راه میکاشتند.
محله هایی در دل توتستانها
آوازه توتستان های طرشت و کن و فرحزاد به اندازه ای بود که این محله ها را به نام باغ هایش می شناختند. تهرانیهای قدیم به نیت نذر، درخت توت میکاشتند تا در واپسین روزهای بهاری عابران از این میوه شیرین بی نصیب نمانند و با خوردن آن دعایی به جان بانی کنند که آن درخت را بر سر راه شان نشانده و به ثمر رسانده است. تهرانی ها اعتقاد داشتند هر یک از توت هایی که عابران بر دهان میگذارند یک گناه آن ها را عفو میکند و باعث رحمت برای درگذشتگان می شود.
در فصل توت بیشتر تهرانی ها با فامیل های دور و نزدیک شان وعده دیداری در توتستان های شهر داشتند. قابله زنها با چادر شبهایی که آن را تمیز شسته بودند زیر درخت ها میایستادند و مردهای جوانی که جربزه بالا رفتن از درخت های تناور را داشتند بالا بلندترین شاخهها را می تکاندند تا توتهای سنگین و شیرین و رسیده درخت روی چادر شبها بریزد. تهرانیها خوش نداشتند این توتها را به خانه بیاورند. بنابراین همانجا دور هم مینشستند و کنار قلقل سماور ذغالی شان که نوید بخش نوشیدن چایی با عطر و بوی طبیعت بود توتها را میخوردند و به جان صاحب درخت دعا می کردند.