تهرانیهای قدیم چگونه روزه میگرفتند؟
by hoteltehran
Book Description
ماه رمضان در فرهنگ ایرانِ اسلامی دارای احترام فراوان بوده است و در این ماه مردم اقبال بیشتری به راز و نیاز با خدا و انجام عبادات داشتهاند. در فرهنگ مردم تهران نیز این مورد به چشم میخورد و در کتب تاریخی متعددی این موضوع منعکس شده است. جعفر شهری در جلد سوم کتاب «تهران قدیم» در این باره مینویسد:
ریزهخوانی و مناجات
تقریباً از سه ساعت به اذان مانده یعنی با اولین ریزهخوانیهای مناجاتیان، زنها بیدار شده یکدیگر را برای پختوپز سحری و آماده ساختن سفره سحر برمیانگیختند و بیدار کردن مردها هم بسته به آن بود که سوادی داشته بخواهند با زنها بیدار شده به خواندن دعاهای سحر و نماز و ذکر و دعا بپردازند و یا زنها فقط آنها را برای خوردن سحری بیدار نمایند و از همان اولین بانگ و نوای مناجاتیان هم بود که کمکم شور و ولولهای در شهر پیچیده، هر لحظه بانگ و هیاهو رو به شدت مینهاد، تا آنجا که از هر بام و مناره صدا در صدا میپیوست و غلغله و غوغایی بود که شهر را فرا میگرفت.
مناجات برای هر عده باز صورتی مخصوص به خود داشت که عرفا و متدینین سر به جیب خود برده آن را با دعاهایی از قبیل (صحیفه سجادیه) و مناجاتهای ائمه اطهار و دیگران، بی سر و صدا در اتاقهای دربسته و نمازخانههای خود مشغول میشدند و عدهای که خدا را در آسمان هفتم و هشتم و قاب قوسین او ادنی! و بالاتر میدانستند، این عمل را در منارهها و بامها و بلندیها با مهیبترین صداها و رساترین آوازها انجام میدادند.
در مناجاتها، دعاها و استغاثهها برای هر کس مطابق حاجت و حوائج او، از درد دردمندان و حاجت حاجتمندان و شفای بیماران و قرض قرضمندان خلاص زندانیان و سلامت مسافران بود که بر زبانها آمده شنیده میشد، تا حوائج مادی و عادی و مشروع و نامشروع که پنهان و آشکار مسئلت میگردید، همچنین بهترین وسیله بود تا روضهخوانها و مداحها و نوحهخوانهای مبتدی که هنوز حنجرهشان باز و شرمشان کم نشده بود با مناجات کردن به تمرین آواز و باز کردن صدا و رفع خجالت بپردازند!
اگر چه غالب این مناجاتها بدون خودنمایی و جلب اعتبار و تقدیس و تظاهر و ریب و ریا انجام نمیگرفت، اما مردمی هم بودند که واقعاً این کار را برای رضای خدا و نیت خالص و بیدار کردن خفتگان انجام میدادند، تا آنجا که کسانی هم که صدا و سوادی نداشتند تا مناجات کنند، شمع و چراغ و فانوس جلو نوشتهها و کتاب مناجاتِ مناجاتکنها میگرفتند و یا در مواقع برف و باران سینی مجمعه بر سر آنها نگاه میداشتند که در ردیف مناجاتکنها درآمده باشند.
این غوغا و هیاهو در سحرها به جایی میرسید که شهر یکپارچه بانگ و فریاد میگردید، تا آنجا که نقلی است: دیپلماتی اروپایی هنگام سحر ماه رمضان وارد شهر میشود، وقتی آن غوغا و ولوله میشنود به گمان آنکه مردم ورود او را به اعتراض برخاسته یا انقلاب شده است بازگشته، فرار میکند!
مناجات را با ریزهخوانی و صدای بم و کوتاه شروع کرده، با خطبهها و مطالبی در نعت رسول اکرم و اولاد منتخب او به تحریر و ترکیب درآورده به دوبیتیهای معروف مناجاتنامه تمام میکردند که از آن جمله بود، مضامین سرلوحههای کتابهای گلستان و بوستان. مانند: شکر و سپاس و نعمت و منت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا و اول دفتر به نام ایزد دانا، صانع و پروردگار حی توانا، و بلغالعلا بکمالهی، کشف الدجا بجمالهی، حسنت جمیع خصالهی، صلو علیه و الهی و شعر: (ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی) و مناجات خمسه و مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری و رباعیات شیخ ابوسعید ابوالخیر و عرفای دیگر مانند:
ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی / در ظلمت شب، صبح نماینده تویی
درهای امید بر رخم بسته شده / بگشای خدایا که گشاینده تویی
ای خالق ذوالجلال، ای بار خدا / تا چند روم دربدر و جای به جا
یا خانه امید مرا در بند / یا قفل مهمات مرا در بگشا
در هر سحری با تو همی گویم راز / در حضرت تو همی کنم راز و نیاز
بیچارهگیام ز حد شد ای بندهنواز / کار من درماندهی بیچاره بساز
آنی تو که حال دل نالان دانی / احوال دل شکسته بالان دانی
گر خوانمت از سینه سوزان شنوی / ور دم نزنم زبان لالان دانی